دیروز یک نفر گفت: تو چیزی برای از دست دادن نداری!
نخستین عکس العمل صدای شکستن دلم بود. در روزهایی که آدم ها نه تنها من دلشان روزی هزار بار می شکند ، شبی هزار بار بالشت هایشان از اشک خیس می شود ، بیراه گفته ام اگر ادعا کنم تنها منم که از سخنان دیگران می شکنم.
عکس العمل بعدی سکوت بود. سکوت در برابر این همه بی انصافی. برای اولین بار در این دو سال آنچه را که در دل بود بر زبان آوردم: خدا بنده ای را آنقدر تنها نکند که دیگری نداشته هایش را به رخش بکشد.
روزهایی بود که وقتی با مهران پای پیاده خیابان را طی می کردیم احساس می کردم همه دنیا مال من است. مثل همه زوج ّهایی که احساس می کنند دنیا را دارند وقتی دست هم را دارند. این روزها اما با ماشین هم از کنار زوجی پیاده که رد می شوم دلم می خواهد شیشه ماشین را پایین بکشم و فریاد بزنم: قدر این پیاده روی با پای پیاده را بدانید. خداوند هنوز ندارتان نکرده است .
برای نخستین بار در زندگیم این روزها حسرت را تجربه می کنم. وقتی بچه های روزنامه تلفنی با همسرانشان حرف می زنند دلم می خواهد فریاد بکشم : گوشی را قطع نکن. ادامه بده. شاید فردا دلت برای صدایش هم تنگ شود.
سومین عکس العمل اما پذیرش منطقی این جمله بود. همیشه عکس العمل های نهایی عاقلانه ترین پاسخ ها هستند. شاید حق با این دوست بود، آنچه من دارایی می دانم به چشم خیلی ها نمی آید. فقط می دانم که همه ما تا زنده هستیم چیزی برای از دست دادن داریم. یکی خاطره هایی دارد ارزشمند. دیگری خوشبختی دارد شکننده. یکی ماشینی دارد آنچنانی. دیگری ویلایی خوش ساخت. یکی دلی دارد به وسعت دریا. دیگری دلی به کوچکی سوزاخ سر سوزن. یکی آبرویی دارد که با عرق جبین جمع کرده. دیگری اعتباری که با مال مردم خواری. همه چیزی برای از دست دادن داریم رفیق.یک چیز را همه داریم حتی آنها که ادعا می کنند اعتقادی ندارند: خدا.
پی نوشت: می دانم این نوشته ها خسته تان می کند یا متهمم می کنید به سوگواری. اما نیمی از دوستان من که سبکباران را می خوانند زوجی در کنار دارند. دلم می خواهد همیشه و همیشه و همیشه به یاد داشته باشند که قدردان این دست محرمی باشند که شب ها تنهائی شان را می رباید.
چو در کنار منی ،کفر نعمت است ای دوست / دو دیده ام مژه بر هم ،دمی اگر بزند ( منزوی )