یک نفر بود که............
یک نفر بود که می گفت به من : دختر فروردین تو بهار را مانی. یک دم از عشق تهی . دم دیگر دست شیرین و رودابه و لیلا بسته!
یک نفر بود که آینه خم می کرد بر صورت من.
یک نفر بود که هر بار نگاهم می کرد، اشک بود و نگاهی در پرتو حسرت و بیداد زمان.
یک نفر بود که اسفند مرا رونق داد .
پی نوشت: تلاطم و تلاطم و تلاطم. اشک هایی که غماری می کنند. فکرهایی که مرا از زمین دور می کند: اللهم اغفرلی ذنوب التی تحبس الدعا. ( برخی دعاها هرگز مستجاب نمی شوند.)
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۸۸ ساعت 0:56 توسط سارا معصومی
|
سبکباران فرزند مهربانی مهران قاسمی ست و درایتش.مردی که می دانست یک روز به ابدیت می پیوندد پس فضایی را برایم به یادگار گذاشت که هم نوشته هایش را در خود جا داده باشد و هم غم نبودنش را با دیگران به اشتراک بگذارد.حاصل عاشقانه های مردی که این روزها دلتنگی نبودنش حک می شود بر تن سبکبارانش.روحش شاد.