یک نفر بود که می گفت به من : دختر فروردین تو بهار را مانی. یک دم از عشق تهی . دم دیگر دست شیرین و رودابه و لیلا بسته!

یک نفر بود که  آینه خم می کرد بر صورت من.

یک نفر بود که  هر بار نگاهم می کرد، اشک بود و نگاهی  در پرتو  حسرت  و بیداد زمان.

یک نفر بود  که اسفند  مرا رونق داد .

پی نوشت: تلاطم و تلاطم و تلاطم. اشک هایی که غماری می کنند. فکرهایی که مرا از زمین دور می کند: اللهم اغفرلی ذنوب التی تحبس الدعا. ( برخی دعاها  هرگز مستجاب نمی شوند.)