باز هم براي تو،تا هميشه به ياد تو
از دفتر کدام شب بسته وام شد؟
اول دلم فراق تو را سرسري گرفت
وآن زخم كوچك دلم آخر جذام شد
گلچين رسيد و نوبت با من وزيدنت
ديگر تمام شد گل سرخم! تمام شد
شعر من از قبيله خونست خون من
فواره از دلم زد و آمد كلام شد
ما خون تازه در تن عشقيم و عشق را
شعر من و شكوه تو رمزالدوام شد
بعد از تو باز عاشقي و باز...آه نه!
اين داستان به نام تو ،اينجا تمام شد.
پينوشت:باز هم براي تو نوشتم. اين بار حسين منزوي به ياريم آمد.باز هم دلم گرفت.براي خنده هايت. براي چشمان ريز اما مهربانت.براي سارا گفتنت.براي آدا صدا كردنت. براي قايمكي شكلات خوردنت.براي جوانمرديت.براي بزرگواريت.واي كه از زمان رفتنت دنيا چه زشت شده است.زشت و زشت و زشت.
پي نوشت ۲:در آغوش گرم خداوند جاري باش مهربانترين مهران دنيا.فرشته ها چه خوشبختند كه مردي به مهرباني تو را در همسايگي دارند.دوستت دارم بي امان .
سبکباران فرزند مهربانی مهران قاسمی ست و درایتش.مردی که می دانست یک روز به ابدیت می پیوندد پس فضایی را برایم به یادگار گذاشت که هم نوشته هایش را در خود جا داده باشد و هم غم نبودنش را با دیگران به اشتراک بگذارد.حاصل عاشقانه های مردی که این روزها دلتنگی نبودنش حک می شود بر تن سبکبارانش.روحش شاد.